قهر شدید پارت ۶

تو گیر من افتادی بالاخره میتونم بکشمت و تورو از سر راه خودم بردارم و بعدش جین و کوک رو شکنجه میکنم اول تو باید بمیری
من داد میزدم و گریه میکردم اون دهن منو با‌چسب بست و منو پرت کرد تو ماشین دستام و پاهامو هم بست و بهم گف اگر سعی کنی فرار کنی میکشمت منن مجبور بودم بشینم اون منو برد یه جای خیلیییی تاریک ک هیچی معلوم نبود منو انداخت رو صندلی و دستامو چسبوند ب صندلی و خودش رف تو مهمونی کوک بهش گفت جیسو کجاس اخرین بار با تو بوده
کوک:جیسو کو؟ اخرین بار‌پیش تو بود!!!
لیسا: نه کوک من ندیدمش
کوک: مطمئنم کار خودشه ولی داره قایم میکنه
لیسا:چی گفتی؟
کوک:هیچی هیچی بریم شام
کوک دویید سمت حیاط و دید جیسو هیچ جا نیس دید یه ماشین اونجاس که یه زنه توش نسشته عکس جیسو رو بهش نشون داد و گف اینو دیدید از اینجا رد بشه؟ زنه گف
:آره پسرم اون از اینجا رد شد با پاهای بسته و دستای بسته
کوک خیلیییی ترسیده بود و پاهاش میلرزید دویید سمت آدرسی ک اون زن داد بهش
رسید پیش من
کوک: جیسو تو اینجایی بیا بازت‌کنم بریم بدو تروخدا الان یکی میاد و بهت اسیب میزنه لیسا از پشت کوک اومد و چاقو گذاشت زیر گلوش و گف تکون نخور وگرنه میکشمتون جین اومد و...........